کمیلکمیل، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

دوران مادرانه

میریم سفر...

فاصله ی صندلی های عقبو با وسایل پرکردیم و یه جای گرم و نرم واسه فندق خوابالومون درست کردیم و یه ساعتی رو راحت خوابید... تو شاهرود تو یه مدرسه اسکان گرفتیم تا راننده هامون خسته وخوابالو نباشن. ماجرایی داشتیم اون شب؛ کمیل جای جدید دیده بود و حاضرنبود بخوابه، وقتی هم خسته شد،خروپف بابای باباجون هم چشمای نیمه بازش رو باز میکرد و من و باباحمید هم خنده مون گرفته بود و هم نمی دونستیم چیکارکنیم،خلاصه بعد از چندبار بیدار کردنشون و حل نشدن ماجرا بالاخره هممون از خستگی خوابمون برده بود... اینجا از دیدن نیمکت ها کلی ذوق کرده بودی و ازشون میگرفتی و بلند میشدی: خونه پارسا جون اینا ساکن شدیم وبا لگوهاش ادم اهنی و قلعه ساختیم: ...
29 فروردين 1395

البوم پونزده ماهگی گل اقا...

روز اول فروردین، بعد از اینکه ما سال رو مزار دوست شهید باباحمید شروع کردیم و اولین بازدیدمون رو اومدیم منزل پدربابا حمید...کنارسفره هفت سینی که مادرجون چیده بودکلی عکس باژست های مختلف گرفتیم سال نو مبارک... ان شاءالله صدسال تنت سالم باشه پسرم... پیش به سوی شروع سال نو با یه جای خوش آب وهوا... ولی وقتی رسیدیم هوا سرد بود... و یه شب خوب با همه عموها و مادربزرگ و پدربزرگ پدری و البته دوست جون جونی پسرم تو شهربازی...که به اندازه بچه ها باباهاشون هم بلیط خریدن و بازی کردن: این هواپیمائه بازی محبوب کمیله و هربار که میایم اینجا، باهاش خیلی راحت و بی ترس بازی میکنه.البته اینبار با اکثر وسایل...
29 فروردين 1395

البوم چهارده ماهگی 2

هنوز سال نودو چهاره...مشغول خونه تکونی هستیم! مهمونای راه دوریمون هم از راه رسیدن و وسط خونه تکونی ها دیدوبازدید زودتر از موعد هم داریم... پسرم با پسرعموی یه سال از خودش بزرگتر،پارسا، جور و عیاقه و خدا رو شکر با هم سازگارندو دلشون برای هم تنگ میشه و اخرسب ها که میخوایم از منزل خانواده باباحمید برگردیم خونه خودمون برای هم بی تابی میکنن.اسم پسرم از زبون پارسا "نَنو" هستش!..خخخ!اسم پارسا هم "دادا"از قول نباتم... امروز قرقره نخ رنگی های جعبه خیاطی رو با چسب نواری روکش کشیدیم تا دیگه یه سرشونو تو اتاق خواب پیدا نکنیم و بقیه شو زیر کابینتای اشپزخونه!!!البته کمیل هم کمک میکنه: نتیجه کارمون: امروز روز...
29 فروردين 1395

نمی خرم!!!

(آخیییش... چه حس خوبیه وقتی به تمام کارهای خونه تکونی و وبلاگ نویسی و آشپزی و مهمونی رفتن ها و دادن ها و دانشگاه و همسرداری با بچه شیطون که تا میذاریش روی زمین انگار کوک شده و شروع میکنه به جلو رفتن و مثل بولدوزر هرچی رو که سرراهشه خراب کرده،برسی...چه جمله طولانی ای! خب بریم سرمطلب خودمون... ) یکی از جدیدترین دغدغه های این روزهامون خرید پوشاک و بقیه موارد مورد نیازمونه... پارسال پریسال وقتی میخواستیم بریم خرید از هرچیزی خوشمون می اومد و قیمتش با بودجه جیبمون می خوند می خریدیمش...ینی نکته اصلی همین بودجه بندیمون بود.ولی امسااااااااااال... یه نکته مهم و اساسی وجود داره که خارج از شعار و کلیشه توجه کنیم اجناس خارجی نخریم و بعبارتی ایرانی خر...
24 اسفند 1394

البوم سیزده ماهگی اقا کوچولوم

پسرم سیزده ماهش شد و ماشالله اقاتر و تو دل بروتر... کلی کارای جدید یادگرفت و همه مونو متعجب کرد که مگه میشه تو یه ماه اینقدر عوض شد. بسیار بسیار شیطون شده و از در و دیوار خونه بالا میره... ...
15 اسفند 1394
1