کمیلکمیل، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

دوران مادرانه

دلم زمستونه...

نمی شود بی اعتنا بود.نمی شود دید و انگار ندید.نمی شود ساده عبور کرد... پسرکم!میخواهم سردترین هوای سال دل مسلمین را برایت بگویم... فاجعه ی منا،اتفاق غیرمنتظره،وحشتناک و دهشتناکی بود که ده روز اخیرمان را زهر کرد و کاممان را تلخ. عیدمان را عزا و جامه مان را سیه پوش. چشمانم را می بندم و برمیگردم به چهل روز پیش تر...به خدا حافظی ها و حلالیت طلبیدن ها... به"خوبی و بدی دیدین حلال کنین..." ها و به "خوش به سعادتتون" گفتن ها... فکر میکنم به بیست و نه روز عحاشقی و دلدادگی با خدا،معبود،محبوب،معشوق... به روز سی ام. به روز اخر.به رمی جمرات... به دیواری که روبروی ستون شیطان بود وداغ بود بر دل مومنین و انگار کافی نبود...بر...
29 آبان 1394

شهادتت مبارک رفیق

روز هفتم محرمه... یکی از دوستای بابایی شهید شد پسرم... اقا رضا ،دوست بابا جون،یکی از سربازای داوطلب مدافع حرم تو سوریه؛سه روز پیش شهید شد و امروز تشییعشون بود... دعا می کنم خداوند بهترین جایگاهش رو نصیب ایشون بکنه و خانواده عزیز و دختر یازده ماهه ی نازنینش رو کفایت کنه.   ...
8 آبان 1394

نه ماهگیت مبارک گل مامان

یکم مهر شد و نه ماهه شدی ... بزرگ شدی، یه دفعه خیلی بزرگ شدی . چه کارا و شیطنت هایی که یاد نگرفتی و چه عادتای جدید که پیدا نکردی . شیطونی هات سر به فلک گذاشته و مامان و باباجون ها از دستت فراری اند دست زدن رو یادگرفتی و هرکی بهت میگه کمیل دس دسی کن،دست میزنی . با اهنگای برنامه خندوانه دست میزنی و کلا وقتی اوضاع جوری پیش میره که باب میلته دست میزنی،و ما می فهمیم خوشحالی . خیلی تلویزیون میبینی،اگهی های بازرگانی و تصاویر انیمیشنی جذبت میکنن،و منم سعی میکنم تا حدممکن دور از تی وی بنشونمت . جایی خوندم به ازای هر هفت اینچ اندازه تی وی باید یک متر ازش فاصله گرفت،روی همین حساب شما رو روی دورترین مبل می نشونم . کتابای تاتی با...
11 مهر 1394
1