نه ماهگیت مبارک گل مامان
یکم مهر شد و نه ماهه شدی...
بزرگ شدی، یه دفعه خیلی بزرگ شدی. چه کارا و شیطنت هایی که یاد نگرفتی و چه عادتای جدید که پیدا نکردی.
شیطونی هات سر به فلک گذاشته و مامان و باباجون ها از دستت فراری اند
دست زدن رو یادگرفتی و هرکی بهت میگه کمیل دس دسی کن،دست میزنی.با اهنگای برنامه خندوانه دست میزنی و کلا وقتی اوضاع جوری پیش میره که باب میلته دست میزنی،و ما می فهمیم خوشحالی.
خیلی تلویزیون میبینی،اگهی های بازرگانی و تصاویر انیمیشنی جذبت میکنن،و منم سعی میکنم تا حدممکن دور از تی وی بنشونمت.جایی خوندم به ازای هر هفت اینچ اندازه تی وی باید یک متر ازش فاصله گرفت،روی همین حساب شما رو روی دورترین مبل می نشونم.
کتابای تاتی باشعرهای اقای کشاورز رو برات خریدیم، و دوستشون داری،چون هم کوچولو اند و می تونی تو دستت بگیریشون و هم کاغذای ضخیمی دارن و میخوریشون،و لای لثه های خارش شونده ت(!) میذاریشون و با حرص فشارشون میدی و ارومت میکنن.شعرهای کوتاهشون رو هم میپسندی.
با باباحمید خیلی صمیمی شدی و اَبااااا صداش می کنی و وقتی از سرکار میاد خودتو به درودیوار میزنی تا بری بغلش
هفته پیش با اصرار مادربزرگ ها برات اش دندونی پختیم،تا سفیدی و سفتی لثه هات زودتر نوید جوونه زدن اولین مرواریدهات رو بهمون بدن،که تاحالا خبری ازشون نبوده البته.ایشالله با صبر وحوصله اونام میان.
رانندگی رو هم دوست داری و بیشتر از اون،چرخوندن فرمون ماشین رو...چند روز پیش رفته بودیم فروشگاه برای خرید لباس،مامان جون گذاشتت توی یه ماشین شارژی تا حوصله ت موقع انتخاب کردنم سر نره؛ ودیگه ازش نمی اومدی پایین.فکر کنم خبر خوبی به جیب باباجونی برسه.به زودی...
بای بای کردنو یادگرفتی و وقتی با باباحمید از راهرو به سمت در واحد میرین،با من بای بای میکنی. و وقتی از خونه بیرون میایم برمیگردی با پشت سری ها بای بای میکنی.
هنوز چهاردست و پانمیری.منم اصراری به زودتر یادگرفتنت ندارم.فکر میکنم موکت خونه زانوهای بلوریتو اذیت کنه،البته مانعت نمیشم.فکر کنم از اون دسته بچه هایی هستی که فقط راه رفتنو یاد میگیرن.
قرار بود سرهشت ماهگیت عکسای دوم اتلیه ت رو بگیریم،ولی با برنامه پس اندازمون برای خرید ماشین،منتفی شد.ان شاءالله سرت سلامت باشه پسرنازم،برای گرفتن اینجور عکسا حالاحالاها فرصت داری و داریم.تو چکاب ماهانه ت وزنت ۹کیلو،قدت ۷۲سانت و دور سرت۴۵.۵ بود.
پ.ن: خدا رو به خاطر این روزای شیرین و خوبی هاش شکر.به خاطر پست کوتاهم عذر خواهم.تا وقتی عقب موندگی ها رو جبران کنم.کم شدن خواب وروجک شیزون خونه مون دلیل کلی جاموندگی شده،شروع کلاسای دانشگاه هم مزید برعلت.دوست دارم عزیزم