کمیلکمیل، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دوران مادرانه

تو این دو ماه چی گذشت!

1393/12/2 18:03
نویسنده : بهاربانو
326 بازدید
اشتراک گذاری

mske_untitled.png

سلام عزیزدل مادرniniweblog.com

این روزا و شبا خیلی به خودت وابسته م کردی و نمی تونم توجهمو از شما به کار دیگه ای معطوف کنم.niniweblog.com

هر بچه ای برای پدر و مادرش از تموم دنیا با ارزش تره و منم از این قضیه مستثنی نیستم. تموم جونم شمایی...

 

http://zibasaz.niniweblog.com/

بابا حمید قلب منه و شما ضربانشی میوه دلم...محبت

البته این چندوقته باباحمید به حقش قانع نیست و یه کم به شما حسودی میکنه niniweblog.comولی پابه پای من تو رسیدگی به شما کمک میکنهزیبا روزا که برای ناهار میاد اغلب شما خوابی ولی شبا کلی باهات بازی میکنه...اونم چه بازیایی!!!niniweblog.com  niniweblog.com

 

شما هر دوساعت یه بار مثل سابق شیر میخوری و نصفه شبا این بابایی هست که پامیشه آروغتو میگیره و من استراحت می کنم niniweblog.comالهی قربون هر دوتون بشمبوس

هنوز خونه مامانم مهمونیم و زحمتمون گردن بنده خداهاست...niniweblog.com

البته چند بار رفتیم خونمونااااااااااااا... niniweblog.comولی یه شب بعدش دوباره برگشتیمniniweblog.com

دیگه اینکه کم کم به بیخوابی های شبانه و کم خوابی های روزانه عادت کردم و کم کم باید تشریفمون رو ببریم منزل شکلاتی خودمونniniweblog.com

امروز نوبت واکسن دوماهگیت بود و رفتیم مرکز بهداشت . من کارت واکنستو گم کرده بودم ویادم نمی اومد کجاست niniweblog.comمی دونم مامان سربه هوایی م ازت معذرت میخوام گلم قول میدم حواسمو بیشتر جمع کنمniniweblog.com

دوباره برات کارت صادر کردن و مراقبتهات رو هم انجام دادن که قدت شده بود 57سانت ، دور سرت 38.5 و وزنت 5400 گرم و برای شما که وزنت موقع تولد2500 بود خیلی عالی بود و منو و شما رو تشویق کردن niniweblog.comایشالله که روز به روز بیشتر قد بکشی و تپل بشی...niniweblog.com

بعدش رفتیم واکسنتو بزنیم.من دلشو نداشتم ببینم پاره تنمو آمپول بزنن برای همین مامانم موندتو اتاق و من رفتم بیرون.niniweblog.com تو راهرو داشتم قدم میزدم که صدای جیغت تموم ساختمون رو برداشت منم سریع دویدم پیشت. الهی بمیرم اشکات گوله گوله می ریخت.niniweblog.com

اقاهه قطره فلج اطفالتم بهت داد که خیلی بدت اومد...niniweblog.com

وقتی کارمون تو بهداشت تموم شد رفتیم داروخونه برات قطره استامینوفن گرفتیم تا الان که دارم این پستو مینویسم و روی پام خوابیدی هر چهار ساعت یه بار بهت دادیمش خدا رو شکر تا حالا تب نکردی ولی هر وقت پاتو تکون میدی خیلی گریه می کنی الانم بیحال شدی تا خوابت برد... ان شاءالله که زودتر خوب بشی عزیزدلم.

اینو بدون پسرم تمام زندگی ما هستی... خواهش میکنم قوی باش و تحمل کن...

 

مامی بهار

 

پسندها (5)

نظرات (8)

فاطمه ع
5 اسفند 93 16:28
سلام بهار جان مباااااااارکه چشمات روشن عزیزم بالاخره آقا کمیل اومد ببخش دیراومدم تبریک بگم خودت که میدونی چقد سخت میگذره ما های آخر دعا کن منم این ماه آخر رو راحت پشت سر بزارم مرسی مهربون...ان شاءالله به سلامتی خوشگلت به دنیا بیاد
مامانِ نی نی
6 اسفند 93 13:18
چه پسر نازی. خدا واستون نگه داره. خوشحال شدم اومدی پیشم. لینکت کردم.
بهاربانو
پاسخ
مرسی ...بازم مرسی
مامان فاطمه سادات
8 اسفند 93 16:10
آقا کمیل ما بهتره
بهاربانو
پاسخ
اختیار دارین عزیزم
مامان بهی
11 اسفند 93 7:56
مباركه خاله دوماهگيت عزيزم
بهاربانو
پاسخ
مرسی خاله جون
مامانی آرتینا جان***
12 اسفند 93 2:11
سلام بهار جان هزار ماشاالله چه گل پسر نازی خدا حفظش کنه.
بهاربانو
پاسخ
مرسی خانم گل
افسانه
13 اسفند 93 13:37
آخی ! جانم ! آره والا آدم اصلاً دل نداره اذیت شدن بچشو ببینه خدا رو شکر که همه چی خوبه و پسر ناز هم تب نکرد. الحمدالله ایشالله سلامت باشه ببوسش مامان
بهاربانو
پاسخ
واقعا.اره الحمدلله زیاد اذیت نشد البته بعدش کلی کرد... پاشو تکون میداد و گریه میکرد.الهی... ممنون از مهربونیت عزیزم
سایبر سافت
18 اسفند 93 11:23
سلام دوست عزیز آموزش عکاسی حرفه ای از کودک با نرم افزار آندرویدی "آتلیه کودک" همراه با یک گالری بزرگ از نمونه های عکاسی واقعی و امکان عکاسی مطابق با نمونه ها لینک دانلود نرم افزار http://cybersoft24.blogfa.com/post/11 با تشکر گروه نرم افزاری سایبر سافت
مامان پارسا
18 اسفند 93 20:18
ماشالله............ سلامت باشی گلم...............
بهاربانو
پاسخ
ممنون مامان پارساجون.