مبارکه پسرگلم...
اقا کمیل مامان حالا دیگه می تونم بهت بگم پسرم گل پسرم... مبارک باشه...
هفته پیش کمیل خان اماده شدن برای یه اتفاق بزرگ تو زندگیشون...
بعله... گل پسرم ختنه شد...
پنج شنبه هفته قبل من و بابایی کمیل جونو بردیم پیش دکتر سعادتمند که دکتر نامبروان ختنه هست و دومادش کردیم.آقای سعادتمند همون دکتری هستش که بابایی رو هم بیست سال پیش ختنه کرده بوده...خخخخ!
خدا رو بارها شکر کمیل دردونه اذیت نشد و زودزود خوب شد...
ممنونم ازت که اینقدر اقا بودی و قوی... تلاشتو کردی و از این بحران تو این سن کم سربلند بیرون اومدی...
قبل از انجام عمل همش نگران این بودم که نکنه تو سه ماهگی انجام این کار به رشد فندقم لطمه بزنه و خدای نکرده کوچولوتر از هم سن و سالاش بمونه... اخه برای واکسن دو ماهگیش پنج شیش ساعتی خوب بود،با اینکه تب نکرد ولی خیلی گریه کرد و گریه هاش دلخراش بود و مامانشو داغون کرد. بعد از اون روز خیلی نگران ری اکشن گل پسری در مورد عمل ختنه ش بودم که با لطف خدا به خیر گذشت...
اهان...عملش با لیزر انجام شد و بخیه...اخه بدن کوچولوش نمی تونست حلقه رو نگه داره...
البته از جهاتی دلهره من هم کمتر شد چون چند تا نوزاد دیگه ای که چند وقت پیش با حلقه ختنه شون جوش خورده بود و با وجود اینکه دکتر های خوبی تو تهران عملشون کرده بودن یا گوشت اضافی اوردن که باید دوباره عمل شن ، یا پوست کمی برش خورده بود و نیاز به ترمیم داشت...
منم اولش دوست دارم بخیه نشه چون خودم بعد از زایمان عفونت بخیه برام پیش اومد و شستشوی روزانه ش خیلی جالب نبود و برای کمیل هم نگران همین قضیه بودم ولی خدا رو شکر دکتر ماهری داشت و خودش هم سعیشو کرد و الحمدلله الان همه چی ارومه......
دوستت دارم پسر نازنینم...مامی بهار