البوم هفت ماهگی
البوم هفت ماهگی
برات دندونگیر خریدیم ولی اصلا دوسش نداشتی. عکس العمل پسرکمون در دودقیقه اول...
وقتی رفتیم پارک دیگه بهش گیر ندادی و عادت کرده بودی ولی نمی خوردیش و هنوزم...
به جاش بستنی می خورم مامان جون...
و این شکلی پیشی پیشی میشم...
اوا خواااااهر...
عزیزم... الهی قربونت بشم. وقتی تمام لباساتو کثیف کردی و ساک خالی شده... راه حلی باقیست...
من عاشق این صورت ماتتم...
اااااه.. با کسره.تازه یاد گرفتی همه رو دعوا میکنی...
اینا لباسای نوزادی منن تو تن گلبرگی نازدونه مون:
عزیزمی...
اولین شهربازی...
از سری شیطنتهای مادرونه...
اینام مدلای خوابیدن کاکلی تو هفت ماهگی... بعدا که دیدی کلی به خودت بخند
اخلمد مشهد.متاسفانه از طبیعت سرسبزش عکس نگرفتم.ینی یادم رفته...
جوجه ی خودمی
سلام مامانی،صبحت بخیر...
خخخ...قربونت بشم!
ما اینیم دیگه
اینم از بره ناقلای خونه مون.
کم کم نشستنو یاد میگیری... البته با لحاظ موارد امنیتی
با همه تاری،عاشق قیافه شیطون و بلای اینجاتم.
وای وای وای ... عینک مامان!!!
نمی دونم فقط من اینجوری م یا همه مامانا مثل من سندرم مادرونه دارن،تا بیکار میشن از دست و پای بچه شون فرت و فرت عکس میندازن!!!
تازه کلی شم که پاک می کنم ده بیست تا هستن
دلبند ما تو روروئک راه نمی ره که... ازش بعنوان صندلی استفاده میکنه و وایمسته نگامون میکنه... اینجوری
یه عصر تابستوی عالی و یه عصرونه خوب و اماده شدن برای کلی عکس انداختن...ایناها:
عاشقتتتتم دنیای کوچولوی دوست داشتنیم...