پنج ماهگیت مبارک عسلم
ماهگیت مبارک نازنین مامان...
عزیزدلم سلام... اقاتر شدنت مبارک نازنینم!
اینو بدون پسرم که مامان عاشقته...عاشق تک تک لحظه های کنارت بودن... واصلا دلش نمی خواد این روزا زودتر بره...به هیچ قیمتی...
این ماه یاد گرفتی به چپ و راست بچرخی... خیلی ناز و بامزه میچرخی...من هلاک عشوه هاتم وقتی می چرخی و برمیگردی با ناز نگام میکنی...
خندیدنت دلبرونه شده... من و باباجون می میریم برای یه لبخندت...
اینم فایل صوتی خنده های نازت:
http://uplod.ir/dzfs5brgbu2t/خنده.ماه_چهارم.amr.htm
این ماه عموی باباجون فوت شدن و نشد زیاد وبتو اپ کنم...معذرت میخوام عزیزم.
خدا عموعلی رو رحمت کنه و بیامرزدش...
یکی از مهمترین اتفاقات این ماه، حضور بار اولی شما تو اردوهای خانوادگی مون بود.به یه منطقه سرسبز کوهستانی...
چون عکسامون تو گوشی خاله ستاره ست وخاله جون هم الان که دارم پست میذارم دانشگاهه نمی تونم بقیه عکسامونو بذارم.هر وقت خاله جون اومدش از سفر میذارمشون...
اینجا رفته بودیم پارک ارم با خانواده باباحمید شام بخوریم... که شما از اول تا اخرش لالا بودی...قربونش بشم...
این پست باز میمونه تا کاملش کنم...