پسر که داشته باشی...
پسر که داشته باشی ، اتاق سیسمونی نوزادت رنگ اسمان میگیرد و روی ابرها سیر میکنی
پسر که داشته باشی ، خیالت از تربیتش مطمئن است و می دانی پا جای پای پدرش خواهد گذاشت و چه از این بهتر
پسر که داشته باشی ، از همین حالا برای شب دامادی ش قند توی دلت اب میشود تا توی رخت دامادی کنار فرشته ش ببینی ش
پسر که داشته باشی ، باید تمام بازار را بگردی دنبال یک دست لباس خوب و قشنگ، برخلاف لباس های دخترانه جینگیلی که از سر و روی فروشگاه ها می بارند و تادلت بخواهد متنوعند. ولی اگر صبوری کنی،دست آخر میرسی به لباسی برازنده ی کاکل به سرت که هر وقت تنش میکنی ذوق مرگ میشوی که انقدر آقا میشود تویشان.
پسر که داشته باشی ، بابایش حسود میشود و حسادت میکند به ماردپسری هایتان، و ازبس قربان صدقه عروس نیامده ش میرود تا حرصت را درآورد، خسته ت میکند.
پسر که داشته باشی ، نمی توانی اتاقش را پر کنی از اسباب و کاسه و بشقاب خاله بازی و عروسک های نازنازی ،اما میشود مثل پدرش موتورسواری کند با موتوری هم قد وقواره خودش.
پسر که داشته باشی ، نمی توانی مدادم لی لی به لالایش بگذاری و لوسش کنی و از همین حالا باید قوی و صبور بارش بیاوری تا بتواند چرخ یک زندگانی را بچرخاند.
پسر که داشته باشی ، باید حسابی حواست را جمع کنی کجایی و با چه کسانی مراوده داری، که در جوانی ش نمی توانی مدام کنترلش کنی و غرور مردانه ش را زیر سئوال ببری و از حالا باید حواست به کاشله ی پی ریزی های دوستانه ش باشد... که از قدیم گفته اند ادمی به کیش رفیق و همنشین خود است.
پسر که داشته باشی ، اشعار و لالایی هایت هم رنگ و بوی مردانه تری میگیرد... و نمی توانی "یه دختر دارم شاه نداره ..." برایش سر دهی. ولی لذتی عجیب دارد وقتی دختر دارهای فامیل می گویند "دوماد خودمه هااااا..."