کمیلکمیل، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

دوران مادرانه

ادامه ی 9 خرداد سال 93...

1393/5/3 17:18
نویسنده : بهاربانو
758 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه بعدش کلی دنبال دکتر گشتم و یه دکتر خوب پیدا کردم فقط بدیش اینه که خیل شلوغ میشه هنوزم همینجوره....

 

شوشو شیش صبح رفت واسه نوبت گرفتن...واسه ساعت نه بهمون وقت داد.اسموشون خانم دکتر شهابیه دکتر معروفیه و مطبش خیلی شلوغ میشه...سرساعت رفتیم تا ده و نیم نشسته بودم تازه نوبت من شده بود که بهش زنگ زدن یه سزارین دارین وضعش خوب نیس رفت...ما دوباره منتظر من تو مطب شوشو هم تو راه پله ها...تنا نزدیکای یک نشسته بودیم خیلی عذاب آور بود بالاخره اومد.

سن بارداریمو نه هفته تخمین زد از تارخ آخرین پری...ولی خودم مطمئن بودم نی نی بین ۱۶ تا ۲۸ خرداد اومده...بهش گفتم.گفت تاریخ سونو و پیش بینی هاشون معمولا از دوهفته زودتره...

برام چکاب آزمایش کامل نوشت دوس اشتم پرونده تشکیل بده ولی نداد...تو انتخابم یه کمی مرددم...

خلاصه چند روز بعد رفتیم ازمایشا روانجام دادیم سه بار خون گرفتن ازم ...من که همیشه از امپول می ترسیدم به خاطر خوشگل مامان هیچی نگفتم شوشو هم تعجب کرده بود چرا غر غر نمی کنم.

همش خوب بود به جز پنجاه گرم گلوکزه که نتونستم یه ساعت تو معده م نگهش دارم و بهم یه شیشه دیگه داد تا ازمایشو تکرار کنیم

گفت برو خونه بخورش بیا.

ماهم رفتیم چندروز بعد به زور یه ساعت قبل توخونه خوردمش رفتیم ازمایشگاه دیگه خدا رو شکر به خیر گذشت فقط من دوتا پر زردآول روش خورده بودم که مزه ش از دهنم بره می دونم تاپیری رو نتیجه داش یا نه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)