زنانه های مادری ام...
این روزها خیلی کدبانو شده ام . خودم هم باورم نمیشود . منی که اوایل زندگی مشترک با حمید هنوز رنگ و بوی شلختگی های مجردی داشتم . حالا برای بی نظمی های خونه و ریخت و پاش ها حرص میخورم . البته خانه ی یه خانم بچه دار به تمیزی و شیکی یه بانوی تازه ازدواج کرده نمیشود . هیچ وقت ! بالاخره گوشه ای از هال در اشغال بیست و چهارساعته ی یک عدد روروئک رنگی رنگی ست . هرازگاهی توپ هایی که از دست بچه قل خورده زیر مبل فراموش میشود تا ... خدا میداند کی یکی ان زیر پیدایش کند ... اگر نه میرود تا وقت جاروکشی . ممکن است دندانگیر بچه را وقتی مهمان روبرویتان نشسته زیر کوسن پیدا کنید،ان هم درحالیکه خانه رو تمام روز مثل کوزت سابیده اید...